حرف زدن تبسم

ت

تبسم عزیزم برخلاف خودم که خیلی زود حتی قبل از یک سالگی زبون باز کردم نمیدونم چرا حرف زدنت اینقدر به تاخیر افتاده عجله ای نیست اما خودت بعضی وقت ها اذیت میشی چون نمیدونم چی میخوای.بعضی کلمات و حرفاتو برات می نویسم:

مامان-بابا-آب-نون-من-دده-به به

دادا(دایی)-مادنود(مادرجون)-دیدی-

جیر(شیر)-ب ب(ببئی)-جیش-آقا(قبلاً میگفتی قاقا)

اب(اسب)-جوجو-دو(دوست)-باغ-مو-گل-
 

دو تا جمله هم میگی:بابا آب داد.بابا نان داد.

گوشت.بوق.مودو(موتور).دهتر (دکتر).هدا(خدا).به زیاد میگی ده.گگ(کیک)

دیروز چند تا کلمه جدید گفتی.دایی عئی(علی).امین.به منم که میگی آطی

هم خیلی شیرین شدی و هم فوق العاده شیطون و اذیت کار.یه عادتی پیدا کردی که از سر تا پای همه رو بوس میکنی هر چقدر بهت میگم اینقدر همه رو بوس نکن گوش نمیدی تازه ناراحتم میشی و داد میزنی .قربون مهربونیت برم عزیز دلم.همه میگن تا حالا یه همچین بچه خون گرم و با محبتی ندیدیم .ما شاء الله .

ظهرها که میام دنبالت تا از پله ها بیام بالا همش داد میزنی آتات آتات دو دو یعنی میگی آطی چرا دیر اومدی جای ساعتو روی دستت نشون میدی و میگی دیر شده.

اصلاً با اسباب بازیهات بازی نمیکنی عوضش علاقه وافری به لوازم آرایش و لاک داری همین دو روز پیش 5 دقیقه ازت غافل شدم اومدم دیدم رفتی قایم شدی وقتی پیدات کردم دیدم یه لاک مشکی رو باز کردی و تمام سرامیک و پرده و لباس و دست خودتو باهاش سیاه کردی منم خیلی عصبانی شدم و باهات دعوا کردم تو هم همش بوسم میکردی که آروم بشم وقتی یادش میفتم اشک تو چشمام جمع میشه و بغض میکنم که چرا باهات دعوا کردم قربونت برم ببخشم دست خودم نبود.

عزیزم الان که یه ماه و نیم از نوشتن مطلب بالا میگذره برات مینویسم ماشاءالله حرف زدنت خیلی بهتر شده و بیشتر کلماتو میگی باورت نمیشه غیر از بابا آب دادی که از حدود یک سال پیش میگفتی اولین جمله روونی که گفتی این بود((داداش دیدی حاجی مرد)) .آخه چند روز پیش متاسفانه خیلی از حاجی ها مظلومانه در منا کشته شدن بارها با دیدن و شنیدن این خبر از تلویزیون گریه کردم و تو هم شاهد بودی واسه همین داشتی با کلی حسرت و افسوس به عروسکت میگفتی داداش دیدی حاجی مرد.