تبسم عسلیتبسم عسلی، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 16 روز سن داره

تبسم عسلی

حرف زدن تبسم

ت تبسم عزیزم برخلاف خودم که خیلی زود حتی قبل از یک سالگی زبون باز کردم نمیدونم چرا حرف زدنت اینقدر به تاخیر افتاده عجله ای نیست اما خودت بعضی وقت ها اذیت میشی چون نمیدونم چی میخوای.بعضی کلمات و حرفاتو برات می نویسم: مامان-بابا-آب-نون-من-دده-به به دادا(دایی)-مادنود(مادرجون)-دیدی- جیر(شیر)-ب ب(ببئی)-جیش-آقا(قبلاً میگفتی قاقا) اب(اسب)-جوجو-دو(دوست)-باغ-مو-گل-   دو تا جمله هم میگی:بابا آب داد.بابا نان داد. گوشت.بوق.مودو(موتور).دهتر (دکتر).هدا(خدا).به زیاد میگی ده . گگ(کیک) دیروز چند تا کلمه جدید گفتی.دایی عئی(علی).امین.به منم که میگی آطی هم خیلی شیرین شدی و هم فوق العاده شیطون و اذیت...
21 خرداد 1394

دوچرخه تبسم

عزیزم دیروز رفتیم برات دوچرخه بخریم تو اولین مغازه سوار همین دوچرخه شدی و دیگه پایین نیومدی حسابی باهاش سرگرم شدی دیشب ساعت یک به سختی تونستم راضیت کنم که بخوابی از شوق دوچرخت خواب از سرت پریده بود. ...
2 ارديبهشت 1394

جشن تولد زنبوری تبسم عسلی(2 سالگی)

                   تولدت مبارک ای، بهانه ی ترانه ام،                           صدای سبز زندگی، سکوت عاشقانه ام                  تولدت مبارک ای، سرخی تنگ ماهی ام                      خورشید من،ماه دلم، پایان  هر سیاهی ام           ...
11 بهمن 1393

عکسهای سفر

برج العرب جزیره نخل هتل آتلانتیس در جزیره نخل سیتی سنتر کشتی مارینا پارک آبی آکواریوم دبی مال برج خلیفه این ترن هوایی فوق العاده وحشتناک و هیجان انگیز که توی شهربازی فراری در ابوظبی بود اول شما موندی پیش بابا و من رفتم بعدشم خودم پیشت موندم و بابا رفت چون خیلی ترسناک بود و نمیشد سوار بشی رقص آب که هر شب ساعت 8/30 کنار برج خلیفه برگزار میشه و بسیار زیباست. پیست اسکی دبی عزیزم دی ماه 93 باهم یه سفر به امارات داشتیم فکر نمیکنم چیزی ازش تو خاطرت بمونه به خاطر همین عکسهاشو برات میذارم و یه کمی از خاطراتشو م...
27 دی 1393

بدون عنوان

عزیزم پارسال که رفتیم پابوس امام رضا 8 ماهت بود امسالم دقیقا یک سال و هشت ماهت بود که دوباره به لطف خدا و امام رضا رفتیم زیارت پارسال خیلی کوچیک بودی و تمام زحمت نگه داشتنت با باباجان و مامان جان بود امسال چون خودمون تنها بودیم و بابایی هم اونجا جلسه داشت همش نگران این بودم که نتونم خوب زیارت کنم اما اینقدر دختر خوبی بودی هر روز صبح که بیدار میشدی بهت میگفتم کجا بریم دستتو میذاشتی رو سینت به علامت اینکه بریم حرم دوتایی میرفتیم خیلی هم خوش میگذشت مشهد همیشه خوش میگذره وارد حرم که میشم انگار وارد بهشت شدم واقعاً بوی بهشتو میده آدم از اونجا موندن سیر نمیشه هنوز دو روز نیست که از اونجا برگشتیم اما دوباره دلتنگ حرم و امام رضا شدم خدا کنه لیاقت دا...
27 مهر 1393

بدون عنوان

                  تو آمدی و خدا خواست دخترم باشی          و بهترین غزل توی دفترم باشی                     تو آمدی که بخندی خدا به من خندید           و استخاره زدم گفت کوثرم باشی                      خدا کند که ببینم عروس گلهایی        &nb...
8 شهريور 1393
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به تبسم عسلی می باشد